
تا حالا شده دردي تو سينه داشته باشي وآنقدر روي دلت سنگيني كنه كه نتوني
اونوبه كسي بگي حتي به عزيزترين كست هم نتوني بگي يا سنگيني نگاه
اطرافيانتوببينيو نتوني زير نگاه هاي سنگينشون قد راست كني ونتوني بغضي كه
راه گلوتو بسته پيش كسي بتركوني وحرف دلتو نتوني دوستت بگي و يه خورده
سبك بشي اگه بين ده نفر يه دوست داشته باشي 9تاش دشمنه اما يكي
اون بالاست كه وقتي تو خلوت خودتي ميتوني دردو دلتو بهش بگي وچند قطره
اشك بريزي و آروم شي سبك شي پس جز خدا به كسي نگيم
نظرات شما عزیزان:
ايمان 
ساعت21:40---6 بهمن 1391
خيلي قشنگ بود مخصوصا اون دكلمه اي كه راجب امام رضا گفته بودي من كه خودم مشهد زندگي ميكنم با اين نوشتت دوباره حوسم كرد برم حرم چه برسه به اونايي كه تا حالا نرفتن
مهدی 
ساعت14:13---1 مرداد 1391
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم.
وقتی او تمام کرد
من شروع کردم.
وقتی او تمام شد
من آغاز شدم.
و چه سخت است.
تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است،
مثل تنها مردن !
|